ابوالسمهرى و ابن ابى الزرقا داراى انديشه هاى باطل بودند، ولى آن را آشكار نمىساختند. آنها خود را به امام و ياران امام نزديك كرده، از اين موقعيت سوء استفاده مىكردند. اسحاق انبارى مىگويد: روزى امام جواد عليه السلام به من فرمود: ابوالسمهرى و ابن ابى الزرقا گمان مىكنند مبلغ ما هستند، شاهد باشيد من از آنان بيزارم; زيرا آنان فتنه گرو ملعونند. اىاسحاق! مرا از شر آنان راحت كن. گفتم: فدايت شوم. آيا كشتن آنان جايز است؟ فرمود: آنان فتنه مىكنند و گناه آن را به من و دوستانم نسبت مىدهند. قتل آنان واجب است. اگر مىخواهى از شرآنان خلاص شوى، آشكارا آنان را نكش; زيرا در اين صورت بايد پيش داوران ستم پيشه شاهد بياورى و در نهايت تو را خواهند كشت. من نمىخواهم به خاطر دو فاسد، مومنى از بين برود. اين كار راپنهانى انجام بده. محمد بن عيسى مىگويد: بعد از اين قضيه، ديدم اسحاق هميشه منتظر فرصتى است تا اين دو را به سزاى اعمالشان برساند.