• وبلاگ : گل پيكر
  • يادداشت : رجب امد
  • نظرات : 6 خصوصي ، 69 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    - قضاوت امام و شكست فقهاى دربارى

    زرقان محدث مى‏گويد: روزى ابن‏ ابى داوود را ديدم در حالى كه به ‏شدت افسرده و غمگين بود، از مجلس معتصم باز مى‏گشت. علت را جويا شدم، گفت: امروز آرزو كردم كاش بيست ‏سال پيش مرده بودم. پرسيدم: چرا؟ گفت: به خاطر آنچه از ابو جعفر جواد در مجلس معتصم بر سرم آمد. شخصى به سرقت اعتراف كرد و از معتصم خواست تا با اجراى كيفر الهى او را پاك سازد. خليفه همه فقها را گرد آورد. امام جواد را نيز دعوت كرد و از ما در مورد قطع دست‏ دزد و حدود آن پرسيد. من گفتم: بايد از مچ دست قطع شود، به‏ دليل آيه تيمم كه مى‏گويد: (فامسحوا بوجوهكم و ايديكم).

    گروهى از فقها در اين نظر با من موافق و عده‏ اى ديگر مخالفت‏ كردند و گفتند: بايد از آرنج قطع شود، به دليل آيه وضو كه ‏مى‏گويد:( فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الى المرافق) آنگاه معتصم رو به محمد بن على عليه السلام كرد و پرسيد: نظر شما دراين مساله چيست؟

    امام فرمود: اينها در اشتباهند. فقط بايد انگشتان دزد قطع‏ شود، به دليل اين كه پيامبر(صلي الله و عليه وآله) فرمود: «سجده بر هفت عضو بدن ‏تحقق مى‏پذيرد: صورت، دوكف دست، دوسرزانو، دوانگشت ‏بزرگ پا. بنابراين، اگر دست دزد از مچ يا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى‏ماند تا سجده كند. خداوند مى‏فرمايد:(وان المساجد لله) يعنى‏اعضاى هفتگانه سجده از آن خداست و آنچه براى خداست، قطع ‏نمى‏شود. معتصم نيز جواب امام را پذيرفت و دستور داد انگشتان ‏دزد را قطع كردند. در اين لحظه من (ابن ابى‏داوود) از شدت ناراحتى‏ آرزوى مرگ كردم.