کسي آهسته مي گريددرون سينه ي زينبدل او مي زند پر پرميان دست هاي شب
حسين از گوشه ي چشمشغمش را مي کند جاريحسن چون شمع مي سوزدميان خواب و بيداري
چرا اين کودکان ، امشبهمه تا صبح بيدارندکنار بستر مادرسيه پوش و عزادارند
خداوندا ، چرا امشبچراغ خانه خاموش استچرا امشب علي گريانبه جمع کودکان پيوست
کسي ديگر نمي خواندلا لايي هاي مادر رادل ِ مهتاب مي سوزدبراي خانه ي زهرا
( رودابه حمزه اي )
به نام خدا
مثل هميشه زيبا بود .
خدايا توان مرا ميبرند---- کجا ميبرندش کجا ميبرند؟
خدايا گل من که نيلي نبود----جواب پيمبر که سيلي نبود!
گل من در اين کوچه پرپر شده---گل من فدايي حيدر شده
امشب بايد گريست اما آهسته آهسته.
با مطلب آهسته گريه کنيم در خدمت شما هستم
يا علي