سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیامده را مپرس که چیست ، که آنچه رخ داده براى مشغول ساختن تو کافى است . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----247988---
بازدید امروز: ----11-----
بازدید دیروز: ----6-----
گل پیکر

 

نویسنده: بهار
دوشنبه 85/3/29 ساعت 12:51 عصر

کلام معصوم :
حضرت علی ( ع ) : التماس از خداوند شجاعت است اگر برآورده شد حاجت است و اگر برآورده نشد حکمت . التماس از خلق خدا شرمندگی است اگر بر آورده شود منت است و اگر بر آورده نشود ذلت .

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
دوشنبه 85/3/22 ساعت 7:53 عصر

 

               

 

  پروردگارا

به من ارامش ده تا بپذیرم انچه را که نمیتوانم تغییر دهم

دلیری ده تا تغییردهم انچه میتوانم تغییر دهم

بینش ده تا تفاوت این دو را بدانم

مرا فهم ده تامتوقع نباشم

ودنیا ومردم مطابق میل من رفتار کنند.        

 

 

 

 

 

 

 

 

 


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
یکشنبه 85/1/20 ساعت 3:6 عصر

   

 خبر آمد خبری در راه است، سر خوش آن دل که از آن آگاه است، شاید این جمعه بیاید... شاید، پرده از چهره گشاید... شاید -:- مرحوم محمد رضا آغاسی

برای دانلود کلیک کنید

السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)

تمام وجودم را پاک ترین الفاظم را نثارت میکنم.ای همه وجودت پاکی و صفا ای حضورت حضور گلهای یاس اقاقیا

تو را در اینه قلبم هر روز صبح با طلوع افتاب میبینم وقتی وجود سرا پا اشتیاقم را میبینی میایستی میخندی میروی وباز...

تکرار لحظه های نا شکیبایی من سنگینی لحظه های تنهایی من گفتی که میایی زود خیلی زود اما چه کنم با پرسش گلهای نرگسی که هر روز به یاد تو پشت پنجره چشم به راهت میدوزند .هر روز صبح از همان پنجره خیره میشوم به طلوع به امید انکه این همان طلوع موعود باشد پس میایستم میخندم و میروم تا باز...

روزی دیگر طلوعی دیگر وامید دیداری دیگر

اللهم عجل لولیک الفرج


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
یکشنبه 85/1/13 ساعت 10:28 عصر

سلام.دوباره فردا مدرسه ها باز میشن ومن نمی تونم خیلی به وبم سر بزنم اما شما ها سر بزنید و نظر هم بدید تا بعدا من خوشحال بشم.من رو فراموش نکنید .باشه؟!از همه شما التماس دعا دارم . . . دلم برای همتون تنگ میشه. منتظر نظرهاتونم......Happy Birthday !                                       

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
شنبه 85/1/12 ساعت 5:7 عصر

ای آفتاب شهر ولایت ، ظهور کن با یک نگاه قلب مرا غرق نور کن در کوچه های خلوت شب رهگذر تویی امشب به حق یاس شکسته ، عبور کن عمری حدیث روی تو از گل شنیده ام آقا بیا و غربت ما را مرور کن در انتظار سرخ تو جانم به لب رسید یک لحظه جلوه کن و مرا هم صبور کن ای آخرین بهار تو پاییز سرد را با عطر آشنای خود از شهر، دور کن غیبت بس است در شب تردید، صحبتی از فصل سبز آمدنت ... از ظهور کن ساحل کنار پنجره با شب وداع کرد ای آفتاب شهر ولایت ای گل نرگس.........ظهور کن ...

العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان
اللهم ارنی الطلعه الرشیده

التماس دعا
یا مهــــــــــــــــــــــدی


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
شنبه 85/1/12 ساعت 4:36 عصر


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
شنبه 85/1/12 ساعت 4:29 عصر


    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
جمعه 85/1/11 ساعت 11:5 عصر

در آن وقتی که همه امامان و انبیاء و شهدا وصالحین به کمک ملائکه مشغول حل وفصل مردم قیامت هستند ناگهان صدای روح بخشی ازجانب پروردگار درصحرای قیامت طنین می اندازد که چشمها را بپوشانید وبا این کلمه چشمها بی اختیار بسته میشوندآن صدا ادامه میدهد که فاطمه(س) از اسمان چهارم به کره زمین وبعد به بهشت تشریف میبرد. آن چنان عظمتی دارد که هیچ چشمی آن عظمت ومقام را نمیتواند ببیند.ده هزار ملک در جلو وده هزار ملک در عقب وده هزار ملک در سمت راست وچپ آن چنان در صف های مرتب و فاطمه اطهر که مانند خورشید در وسط آسمان حرکت میکند و به طرف بهشت می روند. فاطمه محبوب خدا وقتی به بهشت می رسد با خدای خود چنین میگوید:(خدایا من در دنیا قدرم مجهول بود و قدرم معلوم نبود.در قیامت هم که مردم با چشم بسته با من روبرو شدند پس کی این مردم معرفت من را دریافت کنند؟عظمت ومحبوبیت  من را کی باید بشناسند؟)خدا میگوید:(ای محبوبه ام!به قیامت برگرد وعظمت خود را نشان بده.هرکس از دوستانت ودوستان فرزندانت را دیدی شفاعت کن و ان را وارد بهشت کن تا کرامت خود را نشان داده باشی.)فاطمه مانند پرنده ای که دانه سالم را از میان دانه های نا سالم بر میچیند دوستان را به طرف بهشت میفرستد.در این میان مردی از دور صدا میزند:یا فاطمه من به تو حقی دارم.فاطمه در لیست دوستانش نگاه میکندواسم اورا میپرسد چنین فردی در لیست وجود ندارد لذا میفرماید:تو چه حقی به من داری؟او جواب میدهد:من در فلان شهر در فلان محل خانه داشتم که دیوارش بلند بودو یکی از فرزندانت در زیر سایه درختش چند دقیقه استراحت کرده ومن به خاطر علاقه به توو او به او اجازه استراحت دادم.فاطمه میفرماید:((راست میگویی تو هم در میان ذریه من وارد شو وبا آنها به سوی بهشت برو...))برای شادی مهربانترین بانوی عالم صلوات.

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
پنج شنبه 85/1/10 ساعت 10:33 صبح

پس کی از زلال خوشگوار تو میتوان نوشید /کی میشود که عطر حضور تو در شاخه وجود پیچید؟/چه طولانی شد این عطش/چه طاقت سوز شد این تشنگی/کی میشود که صدای گامهای امدنت در گوش هستی طنین بیاندازد/در انتظارت هستیم ما را دریاب/    مثل لالایی بارون /تو کویر بی صدایی /تو خود عشقی می دونم/ ناجی فاصله هایی/     تو همون حس غریبی / تو امید انتظاری تو دلهای نا امید/واسه دیدن ستاره تو شبای نا پدید/عمریه دلم گرفته گله دارم از جدایی/غایب همیشه حاضر تو کجایی تو کجایی؟/     نمیدونم از کدوم ستاره میبینی منو/چشماتو میبندی و دوباره میبینی منو/پر بغضه  جمعه های نا گزیر/خیلی خسته ام باورم کن دنیا زندونه برام/توی کوره راه چشمام عطر بارون بوی سیب واسه عاشقونه موندن /تو همون حس غریبی که همیشه با منی /تو بهونه هر عاشق واسه زنده بودنی/میدونم هنوز اسیرم تو حصار لحظه ها/کاش میشد با یه اشاره تو ازاد میشدم/باتوام باتو که گفتی غصه هام تموم میشن/پس کجایی که بیایی منو بگیری از خودم/ناجی ترانه هام/منو به واژه ها ببخش/تو کجایی؟/ غایب همیشه حاضر تو کجایی؟!(نظر یادت نره!!!).

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
چهارشنبه 85/1/9 ساعت 11:23 عصر

 هنگامی که فرستاده های مامون برای حرکت دادن امام رضا از مدینه به خراسان امدند حضرت برای وداع به مسجد النبی کنار قبر رسول خدا رفت و مکرر با قبر پیامبر وداع می کرد و بیرون می امد و نزد قبر بازمی گشت و هر بار صدایش به گریه بلند بود.حضرت بستگان را به دور خود جمع کردو فرمود:هم اکنون برای من گریه کنید تا من صدای گریه شما را بشنوم...سپس فرمود:من در مکه هرگز به سوی اهل بیتم باز نمی گردم.اباصلت میگوید:امام(ع)قبل از شهادت ورفتن نزد مامون فرمود:فردا من بر این فاجر وارد میشوم اگر با سر برهنه بیرون امدم با من سخن بگو که جوابت را میدهم واگر با سر پوشیده امدم با من سخن نگو!فردای ان روز شد امام به خانه مامون روانه گردید موقعی که برگشت سرش را پوشانده بود وبیرون آمد من طبق سفارش امام با او سخن نگفتم تا وارد خانه خود شد وفرمود: در را ببند. در بسته شد سپس به بستر خود خوابید و مانند مار گزیده از شدت درد به خودش می پیچید.(برگرفته از سوگنامه آل محمد).برای سلامتی مهدی صاحب الزمان صلوات.

    نظرات دیگران ( )
   1   2      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • با عرض معذرت از امام زمان (عج)
    :(((
    :((
    خدا تنها تکیه گاه
    چند حدیث مفید...
    روزها نو نشده....
    شکسپیر گفت...
    خداوندا...
    ...
    یا امام زمان کی میایی؟
    خدایا...
    ای خدای مهربون ...
    گنجشک به خدا گفت:
    ...
    سلام بر پیامبرخوبی ها...
    [همه عناوین(72)][عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من


  • مطالب بایگانی شده

  • لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو


  • ningBet

    <

    جدیدترین قالبهای بلاگفا


    جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ

    >
  •