سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] اگر دو پایم را در این لغزشگاه استوار ماند چیزهایى را دگرگون کنم . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----245603---
بازدید امروز: ----8-----
بازدید دیروز: ----17-----
گل پیکر

 

نویسنده: بهار
چهارشنبه 85/1/9 ساعت 11:31 صبح

سلطان قلبم یا مهدی(عج)... گرفته بوی تو را خلوت خزانی من کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من ؟!/  چنین که بوی تنت در رواق ها جاریست  چگونه گل نکند بغض جمکرانی من ؟!/  عجب حکایت تلخی است نا امید شدن  شما کجا و من و چادر شبانی من؟!/ به پای بوس تو ایینه ای دست چین کردم  کجایی ای گل شب بوی و بی نشانی من؟!  (بر قامت دلربای مهدی صلوات).

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
سه شنبه 85/1/8 ساعت 3:21 عصر

ازابن عباس روایت شده رسول خدا هنگام بیماری لحظه ای بیهوش شددران هنگام در خانه کوبیده شد.فاطمه فرمود:کیستی؟کوبنده در گفت:مرد غریبی هستم امده ام از رسول خدا پرسش کنم ایا اجازه میدهند به محضرش برسم ؟فاطمه فرمود:بازگرد خدا تورا بیامرزد اکنون پیامبر بیمار است.ان شخص غریب رفت پس از لحظه ای بازگشت ودرخانه را کوبید وازپیامبر اجازه ورود طلب کرد.ایا به غریبان اجازه ورود می دهید؟در این هنگام رسول خدا به هوش امدوفرمود:فاطمه جان ایا میدانی این شخص کیست که جمعیت ها را پراکنده میکند لذات را درهم میشکند این فرشته مرگ عزراییل است.به خدا سوگند!قبل از من ازکسی اجازه نگرفته وبعد از من هم از احدی اجازه نمیگیرد.به خاطر مقام ارجمندی که در پیشگاه خدا دارم از من اجازه می طلبد.به او اجازه ورود بده فاطمه به او فرمود:داخل شو خدا تو را بیامرزد!عزراییل مانند نسیم ملایمی وارد شد وگفت:((السلام علی اهل بیت رسول الله)).سپس بیماری رسول خدا سخت ووخیم شد امیر مومنان در کنار بسترش بود همین که نزدیک بود روح از بدنش مفارقت کند فرمود:سرم را بر دامن خود بگیر زیرا امر الهی فرا رسید وچون جان من بیرون رود ان را بادست خودبگیر وبه روی خود بکش  انگاه مرا رو به قبله بگذار و کار غسل و دفن مرا خودت انجام بده.و پیش از همه بر جنازه ام نماز بخوان واز من جدا نشو تا مرا به خاک بسپاری وازخداطلب کمک کن .حضرت سر رسول را به دامن گرفت ورسول از حال رفت.فاطمه خود مرثیه میخواندوبه گونه ای گریه میکرد که از گریه او در و دیوار اشک میریخت. او میگفت:((صبت علی مصائب لو انها صبت علی الایام صرن لیالیا))ان چنان باران غم واندوه بر جانم ریخته که اگر بر روزهای روشن میریخت ان روزها مانند شب تیره وتار می شد...(صلوات بر محمد.)    امروز قلبها محزون واسمان چشمهایمان بارانیست.غم بزرگی بر سینه ام سنگینی میکند .خامه ام برای نگارش این مصیبت بزرگ می لرزد چرا که رحلت زیبا ترین ومقدس ترین مخلوق خدا محمد مصطفی و شهادت مظلومانه کریم اهل بیت اما حسن مجتبی را خدمت غایب همیشه حاضر اقا امام زمان(عج)ورهبر عزیزمان اقای خامنه ای و شما عزیزان تسلیت عرض میکنم.بیایید در سال رسول برای فرج مولایمان دعا کنیم.(بر جمال ملکوتی محمد و برای سلامتی مهدی(عج) پنج صلوات بفرستید.)

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
دوشنبه 85/1/7 ساعت 7:42 عصر

الهی!ازمن اهی واز تو نگاهی.الهی!عمری اه در بسط نداشتم واینک جز اه در بسط ندارم.الهی!غبطه ملائکه ای را می خورم که جز سجود نمیدانند کاش حسن ازازل تا ابد در سجده بودم.الهی!تا کی عبدالهوی باشم به عزت تو عبدالهو شدم.الهی!  از نخوردن رسوایم واز خوردن رسواتر.الهی!سست تر از ان که مست تو نیست کیست؟الهی!همه این وان را تماشا کنند وحسن خود را که عجب تر از خودنیافت.الهی!دل بی حضور چشم بی نوراست این دنیا را نمیبیندوان عقبی را.الهی!مراجعت از مهاجرت به سویت تعرب بعداز هجرت است وتویی که نگهدار دلهایی.الهی!انکه در نماز جواب سلام نمی شنود هنوز نمازگزار نشده ما را با نماز گذاران بدار.الهی!خوشا انکه بر عهدش استوار است و همواره محو دیدار است.الهی!ان کس تاج عزت بر سر دارد که حلقه ارادتت را در گوش دارد وطوق عبودیتت را در گردن.(برقامت دلربای مهدی صلوات.) نظر یادتون نره...

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
دوشنبه 85/1/7 ساعت 12:34 صبح

 ای میدانی چرا خدا شیطان را از درگاه خود راندو برای همیشه اورا طردکرد؟چون فرمان خدا برای سجده ی بر انسان اطاعت نکرد.اما بی وفایی برخی ادمیان را بنگرکه ازخدا رو می گرداندوحلقه بندگی شیطان به گردن می اویزند.رسول خدا میفرماید:خداوند به این انسان ها میگوید:من به خاطر تو شیطان را طرد کردم اما تو اورا دوست خود گرفتی وبه اطاعت او در امدی؟!                                                                                        امام علی میفرمایند:در هیچ چیز نظر نکردم مگر اینکه خدا راقبل وبعدوبا ان دیدم.          نیایش: خدایا تورا سپاس میگویم که به من کرامت بخشیدی و بهترین سرمایه های خلقت را به من ارزانی کردی تا توشه راه کنم وبه سوی تو باز ایم.با تو پیمان می بندم انچه را لازمه ان سرنوشت جاوید است اماده کنم و خود را مهیای حضور در سرای دیگر کنم.بار خدایا مرا یاری کن...(امین)                                                                     روزها فکر من این است و همه شب سخنم ***که چرا غافل از احوال دل خویشتنم     از کجا امده ام امدنم بهر چه بود                ***به کجا میروم اخر ننمایی وطنم      

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
دوشنبه 85/1/7 ساعت 12:7 صبح

خواب دیدم درساحل با خدا قدم میزنم بر پهنه اسمان صحنه هایی اززندگی ام برق میزد. در هر صحنه دو جفت جای پاروی شن دیدم .یکی متعلق به من ودیگری متعلق به خدا. وقتی اخرین صحنه در مقابلم برق میزدبه پشت سرم نگاه کردم متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگیم فقط یک جفت جای پا روی شن بوده است.همچنین متوجه شدم که در سخت ترین دوران زندگیم بوده است.این واقعا برام ناراحت کننده بود به خدا گفتم تو گفتی اگر من به دنبال تو بیایم در تمام راه با من خواهی بود ولی دیدم در سخت ترین دوران فقط یک جای پا بوده است.چراهر وقت بیشتر به تو احتیاج داشتم مرا تنها گذاشتی؟خدا گفت:بنده ی عزیزم من در کنارت هستم اگر درازمون ها ورنج ها فقط یک جفت جای پا دیدی زمانی بود که تو را در اغوش حمل میکردم...                      

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
شنبه 85/1/5 ساعت 3:23 عصر

خدای بزرگ میگوید:ای فرزند ادم! ملائکه من شب وروز مواظب تو هستند انچه را که تو انجام میدهی  همه را مینویسد.اسمان بر انچه ازتو دیده شهادت میدهدوزمین بر انچه روی ان انجام دادی گواهی میدهد.خورشید وماه وستارگان بر انچه میگویی وعمل میکنی شهادت خواهند داد. خود نیز بر قلب و بر اعمال مخفی تو اگاهم .پس از خودت غافل نشو...(ما زبالاییم و بالا میرویم **** مازدریاییم ودریا میرویم)

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
شنبه 85/1/5 ساعت 3:8 عصر

فقط یک بار به دنیا می ایی فقط یکبار خداوند زندگی را به تو هدیه میکند    اما در سرایی دیگر همواره خواهی بود .اگر این فرصت یکباره را ازدست بدهی چه خواهی کرد؟گرچه یکبار به دنیا می ایی اما یادت باشد که هر صبح تولدی دوباره است.تولدی از خود با خود و به دست خود. امام علی (ع) فرمود:(هرکس که دوروزش مساوی باشد باخته است.) وتو با تولد همواره خود در دنیا درصبح زیبای   بهشت می سرایی: ستایش خدایی را که در وعده اش با ما صادق بودو زمین را به ما میراث داد تا در بهشت هرجا که خواهیم جای برگزینیم .پس چه نیک است پاداش عمل کنندگان.

    نظرات دیگران ( )
نویسنده: بهار
پنج شنبه 85/1/3 ساعت 11:35 عصر

 اگر اسمان خانه مان ابری باشد با تو ای  پدر پنجره خانه رو به کوچه عشق باز است.باتو میتوان لحظه به لحظه زندگی را لمس کرد.  پدرم  ای که عشق را با تو اغاز کردم وباتوتااوج شادی پرواز کردم.در قلبم فقط وفقط تو می مانی.  پدر سلطان قلبم...(دوستت دارم الهی غم نبینی مهربونم...)


    نظرات دیگران ( )
<      1   2      

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • با عرض معذرت از امام زمان (عج)
    :(((
    :((
    خدا تنها تکیه گاه
    چند حدیث مفید...
    روزها نو نشده....
    شکسپیر گفت...
    خداوندا...
    ...
    یا امام زمان کی میایی؟
    خدایا...
    ای خدای مهربون ...
    گنجشک به خدا گفت:
    ...
    سلام بر پیامبرخوبی ها...
    [همه عناوین(72)][عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  •  Atom 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من


  • مطالب بایگانی شده

  • لینک دوستان من

  • لوگوی دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو


  • ningBet

    <

    جدیدترین قالبهای بلاگفا


    جدیدترین کدهای موزیک برای وبلاگ

    >
  •