وبلاگ :
گل پيكر
يادداشت :
خدا هميشه با تو است
نظرات :
1
خصوصي ،
30
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پرويز
خدا هميشه با تو است
شبي مردي خوابي عجيب ديد. در خواب ديد که در ساحلي راه ميرود. و حضور خدا را نزد خودبيش از پيش حس کرد. او ميتوانست با نگاهي به آسمان، صحنههايي از زندگياش را ببيند. او با هرصحنه، دو رد پا را روي ماسههاي ساحل ميديد، يکي متعلق به خود و ديگري ردپايي که نشانگر حضورخدا بود. وقتي آخرين صحنه زندگياش در برابرش نمايان گشت، او به ماسههاي ساحل نگاهي انداختو متوجه شد که در بسياري از مواقع در طول راه زندگياش، فقط يک رد پا روي ماسهها ديده ميشود.همچنين متوجه شد که در اوقاتي فقط يک رد پا ديده ميشود که ناهموارترين و بحرانيترين اوقاتزندگياش محسوب ميشدند. او که به شدت غمگين شده بود، از خدا پرسيد: “باريتعالي، خودتفرمودي که وقتي تصميم بگيرم از تو دنبالهروي کنم و مطيعت باشم، در تمام طول همراهم خواهي بود.ولي متوجه شدهام که در طول بدترين و بحرانيترين اوقات زندگيام، فقط يک رد پا وجود دارد.نميفهمم چرا زماني که بيشتر از هميشه به تو نياز داشتم، مرا به حال خود رها کردي و تنهايم گذاشتي”.
خداوند يکتا پاسخ داد: “اي بنده عزيز و ارزشمندم، من به تو عشق ميورزم و هرگز تو را به خود رهانميکنم و تنهايت نگذاشتهام. در مواقعي که با رنج و دشواري زياد دست و پنجه نرم ميکردي، يعنيزماني که فقط يک رد پا ديدهاي، من تو را روي شانههاي همراهي خود حمل ميکردم”.