مامون هنگام تزويج دخترش، مجلسى ترتيب داد و از مطرب وآواز خوانى به نام (مخارق) دعوت كرد تا امام را بيازارد. مخارق به مامون گفت: اگر ابو جعفر كمترين علاقه اى به امور دنيوى داشته باشد، مقصود تو را تامين مىكنم. پس در برابر امام جواد عليه السلام نشست و با صداى بلند شروع به نواختن عود و آواز خوانى كرد. امام به او و اطرافيانش هيچ توجه نكرد.
بعد از مدتى سكوت سر برداشت و به مخارق فرمود: از خدا بترس اى ريش دراز! در اين لحظه، ناگهان عود و بربط از دست وى افتاد و دستش فلج شد. وقتى مامون سبب فلج شدن دست را از او پرسيد، گفت: زمانى كه ابوجعفر عليه السلام فرياد بركشيد، چنان هراسان شدم كه هرگز به حالت عادى باز نمىگردم.